کد مطلب:173490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133
چگونگی تعیین سال اربعین حسینی
در این كه اصحاب حضرت امام حسین علیه السلام در چه سالی و در چه روزی به قتلگاه كربلا بازگشتند و نیز آن چه معروف است كه در بین راه با «جابر بن عبدالله انصاری» ملاقات شده، بحث زیادی شده است. [1] .
درباره ی اربعین اول و دوم هم، مطالب بسیاری است كه در جای خودش (كتاب های تاریخی و مقتل ها) مورد بحث قرار گرفته است.
بحث دیگری كه درباره ی «اربعین» شده است، زمان بازگشت سرهای شهدای كربلا به اجساد مطهرشان است.
عده ای بر آن اند كه در اربعین حسینی، سرها، از شام به كربلا برگشت داده شده است و برخی بر این عقیده اند كه برگشت سر شهدا و الحاق آن ها به اجساد مطهر، از كوفه بوده است.
بدین لحاظ، بر زیارت اربعین، زیارت «مرد الرأس» (بازگشت سر) نیز اطلاق شده است.
درباره ی اربعین اول و دوم هم، مطالب بسیاری است كه در جای خودش (كتاب های تاریخی و مقتل ها) مورد بحث قرار گرفته است.
بحث دیگری كه درباره ی «اربعین» شده است، زمان بازگشت سرهای شهدای كربلا به اجساد مطهرشان است.
عده ای بر آن اند كه در اربعین حسینی، سرها، از شام به كربلا برگشت داده شده است و برخی بر این عقیده اند كه برگشت سر شهدا و الحاق آن ها به اجساد مطهر، از كوفه بوده است.
بدین لحاظ، بر زیارت اربعین، زیارت «مرد الرأس» (بازگشت سر) نیز اطلاق شده است.
[1] شهيد محراب آية الله آقاي حاج سيد محمد علي قاضي طباطبايي قدس سره در كتاب تحقيق درباره ي اول اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام آورده است كه فاضل معاصر، آقاي هاشم معروف الحسني در كتاب سيرة الائمة الاثني عشر ج 2، ص 132 ط بيروت نقل كرده است و كلمات ايشان نظر بر اين كه از روي تحقيق و نقليات شان از مدارك صحيحه و مصادر مورد اعتماد است، لذا بسيار محل اطمينان است:
«و كان جابر بن عبدالله الانصاري و جماعة من بني هاشم قد شدوا الرحال لزيارة الحسين عليه السلام فوردوا كربلا قبل وصول السبايا اليها بيوم واحد و فيما كان جابر بن عبدالله و من معه يجولون بين القبور و اذا بموكب الامام قد امام حسين عليه السلام اطل عليهم من ناحية الشام، فقال له قائدة و كان جابر مكفوف البصر: اني اري سوادا قد طلع علينا من ناحية الشام فخاف ان يكون موكب لاحد من اتباع اليزيد او ابن زياد، فقال جابر: اذهب و ائتنا بخبره مسرعا، فان كان من اتباع ابن زياد لعلنا ناوي الي ملجا و ان كان لعلي بن الحسين عليه السلام و عماته و اخواته فانت حر لوجه الله، فمضي و ما لبث ان رجع مسرعا و هو يقول: يا جابر قم و استقبل حرم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هذا زين العابدين عليه السلام قد جاء بعماته و اخواته، فقام جابر يمشي حافي الاقدام مسرعا حتي دنا من الامام زين العابدين عليه السلام، فوقع عليه يقبله و يبكي فارتج المكان من كثرة البكاء.
و قال له الامام عليه السلام: يا جابر! ههنا والله قتلت رجالنا و ذبحت اطفالنا و سبيت نساؤنا و حرقت خيامنا».